والا من اونجا داشتم فرضیهسازی و نظریهپردازی میکردم که چرا مثلاً با تُفِ آدم پارامترهای وجودشو مورد ارزیابی قرار نمیدن و چنین چیز چندشی رو کی کشف کرده اولین بار.
البته تف هم در نوع خودش چندشه. ولی نه تا این حد. خوبه کار من به اون مراحل کشیده نشد. وگرنه نمونههای نابی از شمارهی 2 هم بود اونجا :(
بعد یه خانومه... ولش کن اینو میام خصوصی میگم
دبیرستان که بودم، یه بار تو کلاس المپیاد ادبی، داشتیم دل و رودهی دیوان حافظ رو درمیاوردیم و اونجا معلممون گفت شیشه تو این بیت همون شیشهی نمونهی آزمایشه:
آن که مدام شیشهام از پی عیش داده است
شیشهام از چه میبرد پیش طبیب هر زمان
فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پی اش روان
ای که طبیب خستهای روی زبان من ببین
کاین دم و دود سینهام بار دل است بر زبان
گر چه تب استخوان من کرد ز مهر گرم و رفت
همچو تبم نمیرود آتش مهر از استخوان
حال دلم ز خال تو هست در آتشش وطن
چشمم از آن دو چشم تو خسته شدهست و ناتوان
بازنشان حرارتم ز آب دو دیده و ببین
نبض مرا که میدهد هیچ ز زندگی نشان
آن که مدام شیشهام از پی عیش داده است
شیشهام از چه میبرد پیش طبیب هر زمان
حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم
ترک طبیب کن بیا نسخه شربتم بخوان