122- بین خودمون بمونه
پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۳۹ ب.ظ
صبح منتظر یکی از کارمندا، اتاق رئیس نشسته بودم و
رئیس یه حرفایی راجع به کارمنده زد و گفت بین خودمون بمونه
ظهر همون کارمنده راجع به رئیس یه چیزایی گفت و گفت بین خومون بمونه
یکی از فامیلامونو اونجا دیدم
همین که منو دید اومد سمت من و گفت به کسی نگی منو اینجا دیدیا، بین خودمون بمونه!
بعدشم یه حرفایی راجع به کارمندا زد و گفت بین خودمون بمونه
الان منم و کلی حرف که بین خودمون میمونه :دی
ظهر همون کارمنده راجع به رئیس یه چیزایی گفت و گفت بین خومون بمونه
یکی از فامیلامونو اونجا دیدم
همین که منو دید اومد سمت من و گفت به کسی نگی منو اینجا دیدیا، بین خودمون بمونه!
بعدشم یه حرفایی راجع به کارمندا زد و گفت بین خودمون بمونه
الان منم و کلی حرف که بین خودمون میمونه :دی
۹۴/۰۴/۲۵
چه با نمک :)
راستی من قبلا اسمم مهربان بود بین خودمون بمونه
با چشمک