۱۵۸۳- برای سؤالِ «چه لازم دارد» پاسخی شایسته و درخور نمییابم.
هر اثری، هر نوشتهای، هر کدوم از پستای اینجا سه محور اصلی دارن. یکی از محورها منِ مؤلف یا نویسندهام، یکیش شمای مخاطب یا خوانندهای، و یکیش هم خود متنه که حاوی یه سری اطلاعاته. اینا رو از درس فلسفۀ زبان و نظریههای نحوی و کاربردشناسی زبان یاد گرفتم. هر کدوم از این سهتا محور که نباشن یا مشخص نباشن یا لنگ بزنن، اون اثر هم شکل نمیگیره. چند وقتیه که موضوع و سوژه برای نوشتن هست و زیاد هم هست، من هستم، ابزار و امکانات و فرصت هر چند کوتاه ولی کافی برای نوشتن هست، شما هم هستید، ولی نمیدونم چه چیز یا چیزهای دیگهای نیست که نوشتنم نمیاد. نهتنها نوشتن، که عنوانم هم نمیاد، عکس گذاشتنم هم نمیاد. همین متنی هم که میخونید حاصل چندین بار کلنجار رفتن با واژهها و بالا و پایین کردن و به زور کنار هم چیدنشونه. وقتی شروع میکنم به نوشتن، از خودم میپرسم برای کی مینویسم و کیا قراره بخونن؟ یه کم فکر میکنم و از نوشتن منصرف میشم. گویا محور خواننده آسیب دیده که من اینطور بیرغبت شدم نسبت به بهاشتراکگذاری حس و حالم باهاشون. هر چی هم که بیشتر میگذره دورتر میشم از مخاطب. وقتی هم مینویسم تهش میگم خب که چی و چرا نوشتم؟ یه کم فکر میکنم و از انتشارش منصرف میشم. یه وقتایی بیشتر زور میزنم و یکیدوتا پست به منصۀ ظهور میرسه مثل همین پست، ولی به حس لذت نبردن از نوشتههام و لذت نبردن از خونده شدن دچارم. گویا محور نویسنده هم آسیب دیده و من، اون منِ سابق نیست. موضوعها هم اون جذابیت سابق رو ندارن برام. خواننده هم خوانندۀ سابق نیست. کلاً هیچی مثل سابق نیست و نتیجه، کلیدواژهها و موضوعهاییه که چند ساله در موقعیتهای مختلف یادداشتون کردم و میکنم و بیشترشون یا به متن تبدیل نمیشن، یا میشن و منتشر نمیشن. راه برونرفت از این حالت رو هم نمیدونم کدوم وریه.
+ نظرات این پست بازه، هم برای تبادل نظر در رابطه با موضوع پست، و هم برای اونایی که وبلاگ ندارن و سؤالایی مثلِ چجوری پیدیاف رو به ورد تبدیل کنم دارن. میتونید همینجا بهصورت عمومی بپرسید تا بتونم جواب بدم. هر چند، بهنظرم گوگل راهنمای بهتریه.
+ عنوان: اشاره به این پست
اگه جوابی برای این سوالا داشتم که احوال خودم این شکلی نبود...