781- غلط است اینکه گویند به دل ره است دل را؛ دل من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد
دو ماه پیش، یه شب یهویی تو گروه هممدرسهایای یکی از دخترای فامیل ادد شدم!!!
میخواستم لفت بدم ولی خب دلم نیومد
یه ماه پیش، یه شب یهویی، یکی از همکلاسیای این دختر فامیل، گفت چلّهِی آیهالکرسی داریم و
منم فکر کردم منظورش یه دونه آیهالکرسیه و
گفتم آقا من میخونم و خوندم و اومد تو پی وی و گفت چهل روز و هر روز پنج تا
خب... برنامهی زندگی من یه جوریه که همیشه در حال بدو بدو بودم و کمتر خوابیدم و کمتر تفریح کردم و
بازم از برنامههام عقب بودم و هیچ وقت فرصت چندانی برای کارهای متفرقه نداشتم
کارهای متفرقه برای من ینی مهمونی، ینی پارک، ینی خرید، ینی سینما، ینی فیلم، ینی وبگردی
ینی حتی تسبیحاتِ بعد از نماز
همیشه من دویدم و عقربهها دویدن و من دویدم و اونا دویدن...
یادم نمیاد سجدهی هیچ نماز فرادایی رو طولانی کرده باشم
یادم نمیاد روزیو که هیچ کاری برای انجام دادن نداشته باشم
اون روز وقتی این دختره که نمیشناختمش گفت هر روز 5 تا آیهالکرسی بخونیم،
هر چی برنامهمو بالا پایین کردم دیدم نمیتونم و نمیرسم
ولی خب...
نمیدونم چی شد که گفتم باشه و قبول کردم و
گفت دوازده فروردین شب توئه و اون شب قراره همهمون به نیت تو آیهالکرسی بخونیم
حالا یه نگاهم به ساعته و به اینکه چند دقیقهی دیگه دوازده فروردین تموم میشه و
یه نگاهم به ساعته و یه نگاهم به لیست آرزوهام...
تو رو آرزو نکردم
این ینی نهایت درد
خیلی چیزا هست تو دنیا
که نمیشه آرزو کرد